شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من رود بودم چرخ می‌خوردم هر دور سنگی به سرم می‌خورد

من رود بودم چرخ می‌خوردم هر دور سنگی به سرم می‌خورد
یک تکّه‌ی در حوض خون بودم که آب را، دوروبرم می‌خورد
تو یک کشویِ باز در آبی که از مداد سرخ لب‌ریزی
شاید که در «صندوق موسایی» یا غصه‌ای که مادرم می‌خورد
یک جعبه از لب‌هات بر آب است موسی ولی زنده نخواهد ماند
من چشم در خون‌های فرعونم خونِ مرا چشم ترم می‌خورد
سعی‌کن مرداب من باشی یک مهره بر صندوق من باشی
من آب بودم جوش‌آوردم ماشین به شکلِ پرپرم می‌خورد
تا تو نفس‌های عمیقت را در دست‌های من بچرخانی
ترکیب رنگینی شدم که هر رنگم به رنگِ دیگرم می‌خورد
تو آن طرف‌تر چرخ می‌خوردی با چرخ ماشینی که در‌می‌رفت
من ریزش کوهی شدم با هر ضربه که به پشت درم می‌خورد

مهدی بیات نسب

تک نگاری

به وزنی از دنیا

به وزنی از دنیا

یداله شهرجو

حصر خانگی

حصر خانگی

علی باباچاهی

شعرها

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

لی لی در سرزمین رقص

لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور

برای احمدرضا احمدی

برای احمدرضا احمدی

م. مؤید

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی