یل؛ کف به لب، داریه بر کف، دهل به دوش...
زخم عرب به سینه و داغ مغول به دوش...
دلبر به تاب وتب. هوس شعر تر به سر
زایندهرود در کف و سیوسه پل به دوش...
دنیا گذشت و دلبر دیرین، فروغ شد!
یل: سالوادور آلنده. نشان دوگل به دوش...
یارب! غزل فرست که در عصر بیغزل
دلبر یله، یل بیکله جل به دوش...
یارب غزل فرست که شاعر نمیکشد
باری بهرغم حوصله بار رسل به دوش