شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کارون را آسفالت کنید !

در کافه ی پنج ملاح مغربی 
بانویی از محله ی ملاحت 
با مانتویی که در طول شب جریان داشت
- کارون را آسفالت کنید ، خواهش می کنم !
نواری صورتی بر صوت جمیلش می تابد 
و روشنان فلکی روز ما را تقدیس می کنند 
- " ای دختر بابل که خراب خواهی شد !" *
در شوش 
این دانیال است آیا 
که گویش باران را می فهمد ؟ 
بخت النصر با دو پای تقلبی از گور برخاست 
خودش را تکاند 
و از کنارمیز ما رد شد 
در حالی که ما فرات می نوشیم 
و موسیقی ملایمی می وزد 
نینوا قشنگ عاشقانه شد 
سالی که در اهواز برف می بارید 
و من هزار و یک ساله بودم
در کافه ی پنج ملاح مغربی 
با بانویی که در طول شب جریان داشت .

* از عهد عتیق

رضا بختیاری‌اصل

تک نگاری

شعرها

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

موعد ظفر بر زندگان است

موعد ظفر بر زندگان است

علیرضا جهانشاهی

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید