شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خرما و خون

وقتی که نخل‌های خوزستان
به جای خرما خون زایید
شعر مرا به‌یاد‌آر!

وقتی «فرشته‌ای که وکیل است بر خزائن باد» 
تنها چراغ شب‌زدگان را
خاموش کرد
شعر مرا به‌یاد‌آر!

وقتی که چشمه‌های چشم کودکان
خشکید
و آسمان چنان شد بر زمین بخیل که لب تَر نکرد 
زرع و نخیل
شعر مرا به‌یاد‌آر

وقتی که از هویزه و هورالعظیم
تا زنده‌رود
فریاد العطش ز بیابان برخاست
شعر مرا به‌یاد‌آر

وقتی کلام بغضی شد در گلو 
و تازیانه‌ای از آتش
بر اعصاب خشک خوزستان
شعر مرا به‌یاد‌آر 
شعر مرا به‌یاد‌آر

ضیاء موحد

تک نگاری

شاعر پاره‌وقت نبودم

شاعر پاره‌وقت نبودم

قاسم آهنین‌جان

می‌بینمت حسین!

می‌بینمت حسین!

سیدعلی صالحی

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

حسن زینلی مقدم

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی