شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن لحظه‌ی خاموش که می‌گذرد

آن لحظه‌ی خاموش که می‌گذرد و چرا‌گاه تاریک‌ترین لحظاتش را مرور می‌کند
من با خوشه‌‌ی گندم وردی می‌خوانم 
و برای دالاهو آب می‌برم 
چرا که رنگین کمان می‌ترسد بر روستای ما بتابد 
یعنی
 برای میش‌و‌گرگ یکجور می‌ترسم 
کدخدا می‌گوید 
ما قارچ فلزی را نکاشته‌ایم پسرم 
یعنی
 به لحظه‌ای زمین را می‌کاود 
آن لحظه چه رنگی‌ست، باد‌؟

اشکان پناهی

تک نگاری

شعرها

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

تمنا مهرزاد