شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن لحظه‌ی خاموش که می‌گذرد

آن لحظه‌ی خاموش که می‌گذرد و چرا‌گاه تاریک‌ترین لحظاتش را مرور می‌کند
من با خوشه‌‌ی گندم وردی می‌خوانم 
و برای دالاهو آب می‌برم 
چرا که رنگین کمان می‌ترسد بر روستای ما بتابد 
یعنی
 برای میش‌و‌گرگ یکجور می‌ترسم 
کدخدا می‌گوید 
ما قارچ فلزی را نکاشته‌ایم پسرم 
یعنی
 به لحظه‌ای زمین را می‌کاود 
آن لحظه چه رنگی‌ست، باد‌؟

اشکان پناهی

تک نگاری

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی

در این‌جا گرد آمدیم

در این‌جا گرد آمدیم

فائزه امانی فرد

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند

ویدئو