شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از خواب می‌پری 
و هیچ نمی‌دانی 
رأی رفیع جنگ چه بوده...

...

بپذیر این تو نیستی 
و جانب دریا را بگیر 
در...

...

تو روز نیستی، ای زرد زننده 
که بر ما
از تاریکی درونت...

...

هفت قدم در جهات هشتگانه برو 
و میل بودن را 
در خدای نور...

آتش پریده بود از چشمم
افتاده بود روی دامنم
که در آن چهارمتری بی‌روزن
...

دل بشویم و دست 
و گردن برافرازم  به زوزه در ارتفاع 
درشب سیاه...

از دست من برنمی‌آید الا دود 
و الفتی که میان آتش و ماست 
در بسیط...

باغ عجایب است 
بی آن که معلق  مانده باشد 
وحرفی از طبقات بهشت...

باغ عجایب است 
بی آن که معلق  مانده باشد 
وحرفی از طبقات بهشت...

اول صدا پدرم بود
بعد یک قطره اشک 
بالاخره مردی که دهان نداشت 
و...

شعرها

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر