شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

صدا

صدا
دوچوکه
فچکه
رایا.
میز
صندلی بِه
صندلی
سردی.
می‌داد
واکونه درا
شبا
تا زنه
باد سینه‌تان.
تازه
تفاق
دکفه

صدا/ می‌چسبد‌(در آغوش می‌گیرد)/بالا می‌رود/از راه. /میز/صندلی می‌شود/صندلی/نردبان./مداد/در را باز می‌کند/شب را/تا می‌زند/ درونِ سینه‌ی باد. /اتفاقی/ تازه/در راه

مهرداد پیله‌ور

تک نگاری

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

فرزین پارسی‌کیا

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد