چه آهِ بینهایتی در سکوتِ سقوط از جنینهای سقط تا قفلهای بیکلید... باستیل سکوت ورسای... انتحار رود سن از تماشای کوری... در اوینِ فریاد نگار روزنامهای در حبس خانگی باقلوای مرغوب نیست... کلید دست پیشوای مغفول (مقفول) فول تایمِ وعده وعیدهای بعید... عیدهای عزا آتش بازی را به بازی گرفته... آب جوش بر آتش جماعت ساختار میشکند از سده... سدّ راه نشاط شاتشات شلاق لاغ لاغ الاغ ...باااار کِش می آید از کولبر تااا کولی می دهد به سنّار... یار میدهد به نار... آتش میگیرد برج تمام قد (انفجار، چیزی را به عهده نمیگیرد) سر در میآورد از معدنی کبود روسیاهیاش میماند به ذغالِ منقل (تریاق و کبابش را تو به عهده بگیر... کوفت جان) .جانی شهادت میدهد مصلح محکوم... چه آهِ بینهایتی بر لبهای تعطیل تاریخ... اتوبوسهای فضایی (مریخ جای خوبیست). سریال جدید دکتر ارنست را در آنجا بازی میکنیم... جودی ابوت بابا لنگ کوتاه را بلند میکند در آهی بینهایت ... بر زمینِ آن دیگری آسمانِ این همانی