کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1358، بیرجند، ساکن تهران.

افتاده در سپاه قمر، عقرب زمان

افتاده در سپاه قمر، عقرب زمان
گیج از تعلقات خودم دست دیگران
آیا سؤال من به تو مربوط می‌شود؟‌
اندازه‌های قبل به بعدم نمی‌خورد 
چاقو گلوی معجزه‌ها را نمی‌برد 
من لالم و کبود، خودت روت می‌شود؟‌
‌راه‌آهنی که ریل به ریلِ مرا کمی 
دودی که کور کرد بریل مرا کمی
دیدم که کوپه کوپه سفر سوت می‌شود‌
‌جانی که سال‌هاست معطل به کندن است
در اصل مال من، متعلق به این زن است
یک زن که با حروف تو مخلوط می‌شود‌
‌من یک درخت منزوی‌ام، تلخ و بددهن!
اما تو‌را که می‌شنوم، برگ برگ من!
از شوق اشتهای لبت توت می‌شود
*
پیدا شده‌ست در تن من دختری جوان
پیر غبار روسری اما سری جوان‌
مثل بلوغ تازه پرم از جوانه‌ات
در سینه‌های بالغ من دلبری جوان‌
محبوب یک هزار زن سینمایی‌ و...
ای انتخاب لعنتی‌ام، قیصری جوان‌
من مثل روح در تن تو سیر می‌کنم
از من بدن بساز، تو آهنگری جوان
سر بسته گفته‌ام که بدانی مقابلت
دیوار رفته است و اینک دری جوان‌
وقتی کنار من بنشینی معلّقم
بین حیای کهنه و رسواگری جوان‌
در روستای سینه‌ی من خیمه‌ ‌می‌زنند
انگشت‌های فاتح سرلشگری جوان‌
از آخرش نترس، بکوب و شروع کن 
فندک بکش به خشک و بسوزان تری جوان‌
خاکسترم به شعر، به تو، دست می‌کشد
تصنیفی از بنان و حلول پری جوان‌
*
ورساچه‌‌ای برید مرا از طناب تو
بوی زنی که شد بدنش تختخواب تو...
از تو به من رسیده و باروت می‌شود‌
باروت می‌شود نمک هر غذای من 
ای انفجار بغض بدان بر خلاف تو
از ماجرا سه سوم این زن لبالب است

زیبا جهانی