شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

باید برگردم
به سربازها انگور تعارف کنم
پیشانی مادرم را ببوسم.
باید...

نوشتم برف
با دست‌های خودم نوشتم برف
تا با موهای تو برقصم در برف
که...

به او
و برای او

به ساعتش نگاه می‌کند از دیروز
به...

پیراهن‌هایمان را دادیم به کارگران
تا لکه‌های خون
به کشف معادن گمشده...

او
رودخانه‌ای به زبان مادری‌ام بود
و لبخندش
خیابان را به وجد...

موهایت را پنهان کن
و این لاک‌ها را
بردار از روی ناخن‌هایت
...

تو گلویِ رودخانه‌ای
بر شیار عمودِ سنگ‌ها
و دوستت دارم‌های مقطع

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند
و من
که چرخ می‌زنم
بر...

بریده در هیجان نامحدود پا
بریده‌تر موهایی بود
که لای انگشتانم خاموش...

تبخیرهای دوباره‌ی من
رو به اشاره‌های تو
عجیب و عجیب‌تر...

چون تصویر سربازی
بر صخره‌ای پیر شاید
دارم فراموش می‌شوم
و...

شعرها

به صبحی دیگر

به صبحی دیگر

محمود معتقدی

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

فروغ فرخزاد

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک