شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آبی زدم به صورتم آب از سرم گذشت

آبی زدم به صورتم آب از سرم گذشت
یک لحظه کل عمر من از خاطرم گذشت 
نمرود من تویی که خداوندگارمی 
از آتش جهان تو خشک و ترم گذشت
می‌خواست روزگار بچیند پر مرا 
آنقدر نوک زدم به خودم، از پرم گذشت 
آنقدر نوک زدم به خودم لخته لخته شد 
هر تکه شعر ساده که از دفترم گذشت
آنقدر نوک زدم که نوشتند خودخورست 
کل سرم دهان شد و از پیکرم گذشت
... 
مبهوت مانده بود و فقط گفت زیر لب
دیگر نترس، هر چه که شد دخترم... گذشت 
گفتم به مرده‌شور که سختش نکن رفیق
آبی به صورتم زد و آب از سرم گذشت 

زیبا جهانی

شعرها

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

سیمین رهنمایی

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس