کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1367، کوهدشت، ساکن کرج.

هفت بار می‌زنم رو «دکمه‌ی برف»

هفت بار می‌زنم رو «دکمه‌ی برف»
همه‌ی قاره‌ها سفید می‌شن
«دکمه‌ی صافِ صافـ»ـ و می‌زنم و
ابرای دنیا ناپدید می‌شن
من خدام، هیچ‌کی باورش نمی‌شه
هر جا می‌گم، پارانوئید می‌شن!

«دکمه‌ی آتیشـ»ـ و فشار می‌دم و
جنگلای جهانو می‌سوزونم
می‌زنم روی «دکمه‌ی بهمن»؛
روزایی که یه‌ خرده مهربونم
من خدام، هی تو! باورت نمی‌شه؟
شایدم فک(ر) کنی که من دیوونه‌م

می‌زنم روی «دکمه‌ی استپ»
کلّ دنیا یه‌دفعه وایمیسته؛
هواپیماها، آدما، قطارا،
یه دونده که داخل پیسته…
من‌ خدام! با… با… باورم نمی‌شه!!
خدایی که خودش آتئیسته :)

می‌ندازم قرص‌ماهو بالا و
مزه‌ی نور می‌گیره دهنم
دکمه‌ی اوم؟… خسوفو می‌زنـ... نه!
«دکمه‌ی تا ابد شبـ»ـ و می‌زنم
من خدام؛ یه خدای تکنولوژیک
دکمه‌های زیادی هسـ(ـت) رو تنم:
دکمه‌ی سیل، زلزله، کابوس
دکمه‌‌‌‌‌ی قتلِ عمدیِ ناموس،
جنگ -حتّی- جهانیِ هفتم
دکمه‌‌ی‌‌ پخش‌ کردن ویروس
دکمه‌ی‌ مرگ کاملاً آنی
از‌ طریق‌ بروز آنفا(ر)کتوس

دکمه‌ی بیگ‌بنگِ بیست‌ویکم
دکمه‌ی اشکِ بعدِ هر خنده،
فقر، گرمایش‌زمین، قحطی
دکمه‌ی‌ تر زدن‌ به آینده، دکمه‌ی…
بین دکمه‌ها می‌زنم روی «تغییر شکل به بنده»

می‌کنم شکل آدمی خودمو
که پزشکش می‌گه روان‌پریشه
می‌بینم صورت پرستارمو
می‌گه: قورتش بده، این آخریشه!
دکمه‌های لباسمو می‌زنم…
من خدام، هیچ‌کی باورش نمی‌شه
 

هستی محمودوند