کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۵۴، ارومیه.
مجموعه‌های منتشر شده:
«باران برای تو می‌بارد»، «چپق صلح» و ...

مجمع‌الجزایر تنهایی

برای یارا
چشم‌های عکسِ کودکیِ من
بر صورتِ تو چه می‌کنند؟
شنگولِ سرخوشی که با لبخند
در روی گرگِ گرسنه‌ی زندگی 
باز می‌کنی.

در دل گهواره
می‌خندی به هر صدا و نگاهی
با دهانِ دندان به خود ندیده‌‌ات اما
یک‌روز خواهی گریست.
وقتی بفهمی
زیرِ این گنبدِ کبود 
جز تو کسی نیست
و خدای ریش‌سفیدِ کتابِ کودکی‌ات
بینِ ابرها لانه ندارد.
وقتی بفهمی 
جهان تونلِ وحشت است
و ما ساکنان مجمع‌الجزایر تنهایی
مثلِ همان کلاغِ در به درِ ختمِ قصه‌ییم
که سایه‌اش حتی
پای زمین خوردنش نمی‌ایستد.

شاید این همه
توهمات بدبینانه‌ی غمگین‌ترین پدر جهان باشد.
پدری که کودکی‌اش
با همبازی‌هایش به صف شد
برای داد کشیدنِ مُرده‌بادها
[...]

پدری که روزگاری
بال‌های بزرگی داشت
 برای پریدن
و  بر بلندترین شاخه‌ها آواز خواندن 
اما با بال‌های هرس شده
منقاربستگی در قفس 
نصیبش شد.

پرواز را به تو می‌آموزم
و سرخوشانه خواندن را
با رؤیای دیگرگونه شدنت
نه برآوردِ آرزوهایم.

پدرت درسِ عبرت خوبی‌ست
برای شناختن جهان
و مردمانی که تکامل
دندان‌های نیششان را هنوز
از آن‌ها نگرفته است.

ببال و بَرشو از از این دیوارها!
کودک جان!
این میان‌سالِ مو سفید کرده به تبعید در وطن
نگاه به تو دارد!

ببال و باطل کن
اوهام پدری را
که میراثی ندارد
جز چشم‌های غمگین کودکی‌اش
بر چهره‌ی شادت.
 

یغما گلرویی