شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مژده

مژده
در لایه‌های اسپند
خوش‌بو
مثل مژده‌ای
پخش می‌شود و
خونِ رگ‌هام و امواج و تو به یک‌سو می‌لرزد

خلیفه شکوفه اگر کرده در نمد
لایه به لایه، 
مثل شکوفه‌ای
با مهر سرخ دیباج
گردی می‌شود و
فرشته زیباترین شیپور را بر بازوی غمگین بت بزرگ می‌گذارد

بیدار شبانه من‌ام و گلیم به خود پیچیده می‌لرزم!
وقتی که تنها شفا دستان سبز یحیاست.
ای جان!
این نواهای عجیب که بر شانه می‌برم و
خویشاوندی‌ام را به رودی می‌رساند
                             که تعمیدم می‌دهی در آن
روزی ثابت خواهد کرد
که من مالک دینارم.

عنایت روشن

شعرها

مالیخولیا

مالیخولیا

هادی میرزانژاد موحد

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف