«تو»
شاید یک ساندویچ را با سس فراوان
مثل نهنگ ببلعد
همینطور زنی را با مخلفات مورد لذتش هضم،
و جامعه را در شکمش بزرگ
یا نه...؟!
«تو»
مخاطبی به شکل زن
که دکتر چربی شکمت را به گونههایت تزریق میکند
و صدای درد کشیدنت را که
بیماران مازوخیست
ترجیح میدهند به موسیقی راک
آسایشگاهم روانیست
مهم نیست همسایهها اگر گوشهایشان را فال میگیرند
و لالههای سرخ
که خیلی سرخ
از لیست گلهای موردعلاقهام
میخشکند
صدسالِ سیاه باز
هیچ با مهم نیست مهم خواهد شد
و مداد که چند حروف لال جدول را نیمهتمام به شهرداری برده
از دست چه کسی مثل امضاء شکسته؟
تا فرمان مشروطه نافرمانی نکند
بزند به جدول
و شما بمانید و حروف متقاطع
که به توو
به توو
به
به تووووپ میبندد مشروطه را
تا تبریز در گلهای ختمی دم بکشد
نپرسید دمای هوا در تبریز چند درجه است؟
اینجا زیر پای صفر خالیست
تا آفتاب جهانیتر شانه خالی کند
دکتر عزیز!
کمی بیهوشی را، حلقآویز آزادی کن
تا جراحی را با درد کم و خونریزی بیشتر
به چهره بیاراییم
با گاز ساندویچ گرفتهات
دندانهای صدایم را کشیدهای
میتوانی شکل دندانی باشی
از مردی نبش قبر شده از گورستانی هزارساله
که مدام ناخنهایش را میجوویید
و خب میجوویید
شاید آرامش را جویدهجویده به چنگ آورده بود
حالا تبریز در میدان ساعت برخلاف جهت عقربههایش
سرش را از لابهلای جدول بیرون بکشد
و بپرسد
اعدام بابک یک تصادف عمدی بود؟
چقدر
هان
چقدر باید به سؤالات عمودی جدول جواب پس داد؟