شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تب/‌ریز شد پیشانی ام از درد، از زخم ها، مشروطه‌خواهی‌ها

تب/‌ریز شد پیشانی ام از درد، از زخم ها، مشروطه‌خواهی‌ها
برنو به دوش آمد که برگردم از وحشت شب، کوره‌راهی‌ها
سردار می‌آمد ولی بر دار، سردار می‌آمد پر از تکرار
سردار بر شاخ سپیداری برگشته از بهت سیاهی‌ها
سربازها هرگز نفهمیدند در نامه‌هایم اشک‌هایم را
سربازها مست‌اند و عثمانی دور از گناه بی‌گناهی‌ها
روبند می‌بندم بشورانم مردان آذربایجانی را
روبند، رو می‌بندم از حتی ماهان قاجاری و ماهی‌ها
اسب آمد اما مرد در باران، افتان و خیزان آمد و بی جان
باران و خون و کوچه هم‌دستند، کو سرپناه بی پناهی ها
افراشت قامت تا دوتارش را، در اصفهان جامه‌دَرانش را  
جامه دران، تبریز شد، زخمی، ستارخان و بی‌سپاهی‌ها

سمیه فلاحی

شعرها

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی