شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دیگرانی اگر از خواب می‌پرند

دیگرانی اگر از خواب می‌پرند
من بارها ار بیداری پریده‌ام،
در قُرُق، با سربازان بخار گرفته
سیگارهای فلسفی کشیده‌ام
و میخانه‌های اندلس
عکس من را به دیوار دارند‌:
قابی از صنوبرهای ابدی
گِردِ سپیدی غمگینی که یاد گرفته
خودش را در خفیه ادامه دهد.
و هی می‌پرم،
در کنارم روزنامه‌های باطله‌ی فردا
با جوهرِ خونِ گربه‌ها چاپ می‌شود
و زنان باردار
گریه‌های مضاعف خود را باور نمی‌کنند.
نه! به هیچ‌کس نگویید
که من این جا بوده‌ام
و نگویید این نورهای سیاهی که در قفایم می‌دوید
تاوانِ لمسِ تندیس‌های نمک بود.
باز کسی تکانم می‌دهد
و باید که زنبق‌ها و آتش‌زنه ها را جایی پنهان کنم
و با اشباح موازی به اجساد تازه فروبریزم
که جز خواب‌های شان
چیزی برایم آشنا نیست.

بهزاد خواجات

تک نگاری

شعرها

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک