شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زار پیچیده بر اندام تهران

من مرگ زنان پا‌به‌ماه بودم
در میان دود و تیر
در کشمکش چوب و سر
که نوزادی نارس به دنیا آمد
با زخم عمیقی برپیشانیش
بگذارش در شیشه‌ی عمری که شکسته شد
ببرش از کوچه‌های باریک
میان دود و تیر
با پاکت‌های شیر
بسوزان تاریکی موکت‌ها را
فوت کن توی صورتش
که زار تمام خیابان را ورد خوانده است
ببرش از کوچه‌های باریک
به خون
به صدای الله‌اکبری برموتورها
به تهرانی که دارد سرفه می‌کند
با گلوی بریده
که زار از تنش در‌نمی‌آید
مانده در بند ناف خونینش
پیچیده بر اندام من
میان دود و تیر
که زار از تنم بیرون بیاید
و من مرگ تهران می‌شوم
در روایت‌های روباه سرخ

مرضیه مهاجر

شعرها

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

خلیج

خلیج

امین رجبیان