شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جریان درد روی نبضم 

جریان درد روی نبضم 
به‌طور منظم پخش می‌شود
چقدر تکراری شده‌ام 
قابل پیشبینی نبوده‌ام اینقدر 
قابلیت‌هایم تغییر کرده است
تغییر کرده‌ام
مدام چیزی را قورت می‌دهم 
پاهایم سنگین شده است
انگار که جنینی را بار زده باشم 
بوی دود منقلبم می‌کند 
غیر‌قابل تحمل است دلْ‌آشوبم 
این یک انقلاب صنعتی است در من 
که نیروی کارم را به یغما برده 
دیگر داستان نمی‌بافم 
ساحره‌ي درونم می‌گوید 
این اضطراب صنعتی برای حال جنینم خوب نیست 
ساحره‌ی درونم کفش‌های آهنی می‌پوشد 
و به تکرار حساس نیست 
می‌گوید انقلابم طبیعی است 
و تنها سرمایه‌ای که دارم 
قابلیت تغییر است. 

گلاله هنری

شعرها

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

امشب زنی از جاده‌ی کابوس برگشته است

امشب زنی از جاده‌ی کابوس برگشته است

مریم حسین‌زاده