شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نامت از دهان شهر بخار می‌شود 

نامت از دهان شهر بخار می‌شود 
در کوچه فریادی می‌شوی نزدیک به زمین 
که مه‌اش می‌نامند 
اخبار اما می‌گوید غبار محلی است 
و 
ساعتی دیگر پراکنده خواهیم شد. 

گلاله هنری

تک نگاری

شعرها

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

هر‌ چه ظرف‌ها نشسته

فرزین پارسی‌کیا

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف