نفر اول نشسته از راست؛
سعی میکند هنوز زنده بهنظر برسد؛
مثل غواصی که با لولههای نامرئیِ اکسیژن
به جهانی دیگر متصل است.
نفر دوم ایستاده از چپ؛
نان را همچون جنازهی کودکی که هنوز داغ است
در آغوش گرفته است
و سیبها در عکس خوب افتادهاند.
قلب شکستهی زنی در انتهای کادر
عکس قدیمی را ترک انداخته است
و گربهای این جلو
دارد با ارواح پرندگانِ مرده بازی میکند.
عمارت پشت سر
تا حالا حتماً باید خراب شده باشد
و از رادیو دارد آهنگی پخش میشود
که خوانندهاش تاحالا حتماً مرده است.
این یک عکس دستهجمعی نیست،
این یک گور دستهجمعی است.