شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرگیجه‌های ممتدِ بدمستی، آشفته حالی منِ دیوانه 

سرگیجه‌های ممتدِ بدمستی، آشفته حالی منِ دیوانه 
آیینه را شکستم و بیرون زد، از تکه‌هاش یک زنِ دیوانه
از پنجره به سمت جهان پل زد آهسته رفت و دور زمین چرخید 
گیرایی عجیب و غریبی داشت آن چشم‌های روشن دیوانه
شب با هزار دغدغه می‌خوابید صبحانه غم به خورد خودش می داد  
هم خانه بوده است سی‌و‌شش سال با سایه‌های اَلکن دیوانه
دلشوره‌های ریز و درشتش را در تابه‌های حوصله می‌سوزاند
لبخند و بغض و دلهره را می ریخت توی دهان همزن دیوانه
تنهایی بزرگ و غم‌انگیزش جغرافیای پرخم و پیچی داشت 
سر کرده است روز و شبش را با همسایه‌های لُمپن دیوانه
بردوش می‌کشید خودش را و با هر چه بود  یک‌تنه می‌جنگید 
با دوستان فرضیِ بی‌منطق با یک سپاه دشمن دیوانه
می‌گفت شاعری بلد است اما سوزانده‌اند دفتر شعرش را 
عمری‌ست می‌شناسمش انگاری  شکل من است این زن دیوانه

راضیه صابریان بروجنی

شعرها

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

مهرگان علیدوست

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

ویدئو

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی