شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

امروز 

امروز 
واژه‌ها از زیر گلویم 
فرار می‌کنند 
و این جدول کلمات 
مدام فصل‌ها را 
جا‌به‌جا می کند 
نگاه کن 
بین دست‌های من و تو 
دو تکه از دو پازل 
متعلق به هزاره‌های چندم این قرن 
خودشان را گم کرده‌اند 
جایی وسط زمان و بی‌زمانی 
آن‌جا که 
دیوانه‌ای 
با کتاب‌ها حرف می‌زند 
و دیوانه‌ای 
پشت یک میز 
با کتاب‌ها قهوه می‌خورد
آن‌جا که من 
تمام سنگ‌فرش‌ها را 
عقب عقب برمی گردم 
تا پایم به سنگی نزدیک گام‌های تو 
گیر کند 
و تو دست‌هایت را 
حائل گلی کرده‌ای  
تا زمستان را 
پشت‌سر بگذارد 
نگاه کن 
آن تکه 
در دست‌های تو 
از آن من است 
و این تکه 
در دست‌های من 
از آن تو...

صفورا  هاشمی چالشتری

شعرها

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی