شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو با گذشته‌ی اشیای خُفته هم‌سخنی
شکوه لحظه‌ی تزریق روح در بدنی
...

لقمه در گلو مانده تیغ در جگر رفته
می‌شمارم و دردم از حساب در رفته
...

تک نگاری

شعرها

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

از ابر و چشم

از ابر و چشم

م. مؤید

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو