شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

الماس

آسوده است
تخته‌‌سنگ‌های یخ   می‌دانند و آب می‌شوند
تپانچه می‌خورد بر آب
          شلپی   می‌افتد در گودال زودگذر
و آب می‌پاشد آب
اما این        در تاریکی شب نگاه می‌کند
همین!        نگاه می‌کند 
گمانم می‌داند        نه به اندازه‌ی تخته‌سنگ‌های قطبی!
اگر ستاره می‌داند او هم می‌داند
و می‌داند بیژن به خواب نرفته و بیدار است.
 

م. مؤید

شعرها

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

من بغض یک عروسک تنهایم

من بغض یک عروسک تنهایم

سیده تکتم حسینی

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی