شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آواز از پشت پنجره گفت‌:

آواز از پشت پنجره گفت‌:
- چرا من را نمی‌خوانی؟     
 
باد می‌آمد. زمستان بود. 
گفت :  -مرا به کوهستان ببر/ کنار تک‌درخت راه/ و با من دوست باش.

باد می‌آمد. سرد بود.
 کفش‌های چرمی مأیوسانه نگاهم می‌کرد

آواز/ مثل پرنده‌ای  که از قافله جامانده
آواز/ مثل آخرین  شاه‌بلوط 
از مرگ می‌ترسید. 
 

میثم مهرنیا

شعرها

تدفین

تدفین

داوود سعیدی

خاورمیانه

خاورمیانه

شهرام شهیدی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس