شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

درد که بیاید
به ساعت کاری ندارد
می‌نشیند بر بام
مثل برف.
...

همه‌چیز از گیاه شروع شد
که چکیده بود باران
و آن ریشه‌های مکنده
...

طبیعی نیست
بودن
به این شکل که تو هستی.

پراکنده
مثلِ...

ردّ پای تو هنوز آن‌جاست
در آن آخرین یکشنبه 
من زلالِ ماه را برای...

به گردنه‌های برفگیر فکر می‌کنم 
و این ساک دستی 
و خودم
...

تک نگاری

شعرها

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

شهرام میرزایی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

محمود جعفری دهقی

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی

فالگیر

فالگیر

محمدحسین بهرامیان