شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

درد که بیاید
به ساعت کاری ندارد
می‌نشیند بر بام
مثل برف.
...

همه‌چیز از گیاه شروع شد
که چکیده بود باران
و آن ریشه‌های مکنده
...

طبیعی نیست
بودن
به این شکل که تو هستی.

پراکنده
مثلِ...

ردّ پای تو هنوز آن‌جاست
در آن آخرین یکشنبه 
من زلالِ ماه را برای...

به گردنه‌های برفگیر فکر می‌کنم 
و این ساک دستی 
و خودم
...

شعرها

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

گاهی به این‌جا می‌رسم

گاهی به این‌جا می‌رسم

محمود معتقدی

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده