در صدایت اخبار فردا را میدیدم
درستکار بود صدا
با آنچه میدیدم
با تانک/ با پنجره
تصویر برابرم بود
صدای تو امید یا آذوقه نبود
چهرهی پرشکوه روبهرویم لبخند میزد
این سنگفرش/ این پنجره
این در بازه که امروز بیدر مانده است
صدایت در زمینهی اخبار/ تناقض عجیبی رقم میزد
سنگفرش/ توپهای پلاستیکی
و سربازانی که سمت آزادی میروند
این صدا بوی درّهای در غروب میدهد
اخبار فردا میدانی سرخ است/ با عبور کودکی با بادکنکهایی در دست
اخبار فردا هلهلهی عبور بزرگ است/ و دختری در
طبقهی 27 مجتمع با عروسکش
صدای تو آنسوی آژیرهای خطر
صدایت آنسوی گلولهها
صدایت صدا
از همهی دیوارها میگذرد
و/ به ما میرسد.
اکنون زمانی از تو گذشتهست
و هنوز اشارهها دلرباست/ در زمینهی سالها
لبخند میزنی
باد بر پردهها میپیچد
حرکت سوزن
راهرویی نامتناهی
و گلها که با عبور فصل جامه عوض میکنند
(اعماق دهان میگشاید)
نشستهای در لباس نقرهای
ایام چون زخمی بیالتیام
به زیر جامه
خودش را نشان نمیدهد