شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از خط سیاه سُرمه‌های بزم

از خط سیاه سُرمه‌های بزم
ابر سیاه بغض عزا دارد
تشنه‌ایم و با پژمردگی گریسته‌ایم
لب‌ها قفل بی‌گسست دارد
در غلظت ظلمات بیانت‌ها
همچو مترسک‌های شانه به شانه‌ایم
کیست پشت زهر بی‌محابای آفتاب
که سرما این‌گونه بی‌مروت است
جهان میان بُهت پیشانی بناشده
مردگی بخت، یأس تا انتها
سبزه به خویشش گره زده
انداخته‌اند دست بر گلوگاه هم
طرح مرگ را رقم زده
سرم سرسام اختگی ابر افسرده
چشم امیدم کور
رنگ حضورم درد
تنها میان گورستان بی‌نام مانده
کجا بگویمش «چرا؟»
او را که نمی‌دانم کیست
چه دمیده است مرا
که در سینه جز آه نیست

طاها خالقی

تک نگاری

شعرها

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

علی اکبر جعفرزاده

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید