شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بیستم آبان

به استمرار این‌که می‌چرخد بر صفحه‌ی درخت
نه سایه‌ی بلند برگ است
نه فرود ساقه در گلدان پیراهن
فرضم از گردن نشسته بر شانه
رج تازه‌ای از رنج
با رگ‌های خونی بر تنه است
به موازت تنه
به موازات رگ‌های مچاله در یقه‌ی پیراهن
گشوده چشمم در دهان هر برگ
امروز بیستم آبان است
تولد من شرحی بر سایه‌ی مبهم هیچ درختی نیفزوده
در منقار کلمه
همچنان رگ پنهانی از گریز سایه و ابرم
صبح
لیوانی از اندوه را سر می‌کشم
نام‌های درشتی را در جیب پیراهنم می‌گذارم
عصر به خانه برگشته‌ام
پیراهنم از ضرب گلوله‌ها در دهان سربی نام‌های درشت است
سربرگردانده‌ام از تنه
رج تازه‌ای به رنج است
دایره‌وار در کیک تولدم
گلوله‌ی آتشی در چشمش نهاده‌ام
شب
در بخار تیره‌ی لیوان چای‌ام ایستاده است
باید دهان خونی کدام رگ را ببندم؟
گلدان پیراهنم
مچاله از شاخه‌ی زمخت رگ‌های خونی است
امروز بیستم آبان است:
شاخه‌ی کوچکی را به رنج در دهانم می‌گذارم.      
 

یدالله شهرجو

شعرها

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

شاعر

شاعر

فریاد غفوری

فالگیر

فالگیر

محمدحسین بهرامیان

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

ویدئو

دلم به بوی تو آغشته است

دلم به بوی تو آغشته است

محمد شمس لنگرودی

پاییر پدرسالار

پاییر پدرسالار

مهدی صمدانی