شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دو شعر از طیبه محی‌الدینی -۱-


گرچه بی شک بعد از این لبخند یک دنیا غم است 
گرچه هر کس مات چشمت شد سزایش ماتم است
گرچه می‌دانم که بعد از سال‌ها دلبستگی 
التماس و اشک من با اخم و قهرت توام است
باز می‌خواهم تو را مثل همان روز نخست
باز می‌خواهم تو را، هر چند می‌دانم کم است
بعدِ عمری عاشقی از پا نیفتادم هنوز
طاقتم انگار بیش از آنچه که می‌دانم است
مثل موهای پریشانِ به روی شانه‌ام
بعد تو دنیای من سرد و سیاه و درهم است 
رفتی و پشت سرت جا ماند کوه غصه‌ای
باز هم انگار پشت من به کوهی محکم است

طیبه محی‌الدینی

تک نگاری

شعرها

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

آزادی و تو

آزادی و تو

بیژن الهی

ویدئو