نیمتنهی تنها
نیمتنهی گم
نیمکرهی خالی از سکنه
با نوستالژی نهنگهای پا به ماه
بیهیجان دختری
که تا لب رودخانه
برای آوردن آب رفت
*
باید درش میآوردم
که آبی محدود را وسعتی بخشم
پلنگ بی دندان
پلنگ رام
پلنگ در دام
در قلمرو پروانه زیستن
یعنی دلاورانه زیستن
از کهکشان سوخته بیرون بیا
ستارهای که خاموش شد
فراموش شد.