شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سوگ‌سرودی برای یارمحمد اسدپور


سوگ‌سرودی برای یارمحمد اسدپور

مثلاً نوروز بود!
بخت پیروز بود
آمده بودیم که بر بازوی بلوط‌ها حک کنیم:
یادگاری از...
با کفِ دست‌هایمان صدای کبکان را در بیاوریم
اما زاگرس دیگر حوصله نداشت
چرا که پازنان خاطرشان زخمی
کبک‌ها سینه‌ها و بال‌هاشان 
 به سرب مذاب دوخته شده بود!
و ستارگان شب
 از خودسوزی درختان 
آهی دنباله‌دار می‌کشیدند!
کارون با دو چشم لاجوردش
هر تابستان نحیف‌تر می‌شد
هی یار !کجاست «شهلای بخت‌آورت»؟!
با کدامین مادیان این راز باز گویم؟!
تا با حنجره‌ای از نقره و ارغوان طلوع کند؟!
هی یار... یار... یار...
هی ورزای ایل به ساعت نحس کوچ!
این ارابه را تا کدامین صورتِ فلکی خواهی کشید؟!

هی گاگریوه و یار... یار... می‌خوانمت
شاید خبرگزاری‌ها 
مرگ تو را برای دروغ سیزده 
تیتر زده باشند؟!
اما نه!
این فواره وهم من است 
که مرا تا اوج سقوط
 بر سنگ‌ها می‌کوبد
و لکه‌های عصیانم را
 کودکی به‌دنبالِ کفش‌هایش می‌کشد
مثلاً نوروز بود!
حاجی با دلی شکسته
پیِ روز بود!
حالا می‌سوزم از سازهای چپی
سوزِ «دی بنال ها»
دُندال ها
گیسو بُران سُرو ها:
هی یار... یار... یار... ی... ا... ر...
ما زیر سایه‌ی تابوت تو 
خود را تشییع می‌کنیم!
این مُسَوده و باقیِ حرف‌ها بماند برای تشریح
و تحفه‌ای که از صندوقچه‌ای در بازار  کمشیر برایم آورده بودی!
تا به اتفاق سیروس  و علول
از نزدیک خدمت برسیم!
مثلاً نوروز بود؟!
                
سروsorū: همان سرود.
دی‌بنال: عاشقانه‌سرایی شبانی بختیاری، اکنون بر اثر فرایند واجی دی‌بلال گویند.
دُندال: سرود غمگین در مرگ عزیزان.
گوگریو: گفتن و گریستن.
 

رامین یوسفی

شعرها

بریده در هیجان نامحدود پا بریده‌تر موهایی بود

بریده در هیجان نامحدود پا بریده‌تر موهایی بود

جلیل الیاسی

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

حسن زینلی مقدم

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی