شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 به انقراض امید
به انقراض آب‌ها 
به درناها می‌اندیشم
...

وایی که سرزمین تو هستم
پیراهنت را به گوش‌هایم ریخته‌ام
خاموش و خنیا که...

لباس زیرش را در آورده 
پرت کرده به جالباسی 
دمپاشی‌اش را پرتاب...

کجای تماشاییم
درخت را بردند
چهارپایه را بردند
طناب را بردند
ما...

سنگ را خوش دارم
همین که هست 
گفت سیاه به من می‌آید‌؟
گفتم...

درختان از من عبور می‌کردند
بی‌آن‌که دست تکان دهند 
خیره...

می‌نویسم و رنگ می‌بافم بر تنم
برنج دم می کشد
و صدای خواندن تذکره
...

روز را اندک می‌شماری
این روز‌، شب‌های زیادی با تو بوده 
...

شعرها

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان

مالیخولیا

مالیخولیا

هادی میرزانژاد موحد

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری