شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 به انقراض امید
به انقراض آب‌ها 
به درناها می‌اندیشم
...

وایی که سرزمین تو هستم
پیراهنت را به گوش‌هایم ریخته‌ام
خاموش و خنیا که...

لباس زیرش را در آورده 
پرت کرده به جالباسی 
دمپاشی‌اش را پرتاب...

کجای تماشاییم
درخت را بردند
چهارپایه را بردند
طناب را بردند
ما...

سنگ را خوش دارم
همین که هست 
گفت سیاه به من می‌آید‌؟
گفتم...

درختان از من عبور می‌کردند
بی‌آن‌که دست تکان دهند 
خیره...

می‌نویسم و رنگ می‌بافم بر تنم
برنج دم می کشد
و صدای خواندن تذکره
...

روز را اندک می‌شماری
این روز‌، شب‌های زیادی با تو بوده 
...

شعرها

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش

ویدئو