کوهی بنساله بودی
آنسو به پشتکچارکش خیزابهها
اینسو به جادههای خوابیده
که برپا میشدند در تو
همچون کفچهمارانی از سبدهای دامنه
و هر یک به نوایی از نی کریشنا
اکنون پس از سالیان بلند
گویی به خود برمیخورند
صداهای چفته و بافته
در بازتاب از تو
به گوشم میخورند
گام که برمیدارم.