شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زشت است که توی غزلش مرد بگرید
هربار که یک قافیه آورد بگرید
این هدیه‌ی عشق...

بس که از هر شاخه‌ای برگ جوان افتاده است
چارفصل سال، گویی در خزان افتاده است
...

تک نگاری

شعرها

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری