شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اسب‌ها و لاک‌پشت‌ها

اسب‌ها چه چالاک می‌تاختند
در قابِ ساعتِ دیواری.

کجاها بوده‌ایم ما 
سبزه‌زارها کی به زردی رسیدند و دوباره سبز
کی سبزه‌ها دوباره به زردی دوباره سبز
رودخانه آیا زمان برای درنگ نداشت
و فاخته‌ها به کوه‌ها و بر درخت‌ها 
آیا حقیقتاً به جست‌و‌جوی گم‌شده‌ای بودند 
و ما چرا به پاسخ درنگ نکردیم؟!

از سایه‌هامان بر خاک 
از دست‌هایی که به نوازش بر شانه‌ها فرود می‌آمد
از لب‌ها که چیزی می‌گفت
و تا به ما برسد
رنگین‌کمانِ هوا می‌شد 
چیزی چرا به یاد نمانده و چیزی
چرا هنوز می‌خَلَد در روح؟!

اسب‌ها چه زود گریختند
و کی، چگونه، چرا
این لاک‌پشت‌ها
در این لانه‌ی چوبی جا خوش کردند؟!
 

حافظ موسوی

شعرها

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی