شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اسب‌ها و لاک‌پشت‌ها

اسب‌ها چه چالاک می‌تاختند
در قابِ ساعتِ دیواری.

کجاها بوده‌ایم ما 
سبزه‌زارها کی به زردی رسیدند و دوباره سبز
کی سبزه‌ها دوباره به زردی دوباره سبز
رودخانه آیا زمان برای درنگ نداشت
و فاخته‌ها به کوه‌ها و بر درخت‌ها 
آیا حقیقتاً به جست‌و‌جوی گم‌شده‌ای بودند 
و ما چرا به پاسخ درنگ نکردیم؟!

از سایه‌هامان بر خاک 
از دست‌هایی که به نوازش بر شانه‌ها فرود می‌آمد
از لب‌ها که چیزی می‌گفت
و تا به ما برسد
رنگین‌کمانِ هوا می‌شد 
چیزی چرا به یاد نمانده و چیزی
چرا هنوز می‌خَلَد در روح؟!

اسب‌ها چه زود گریختند
و کی، چگونه، چرا
این لاک‌پشت‌ها
در این لانه‌ی چوبی جا خوش کردند؟!
 

حافظ موسوی

شعرها

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

مجید عزیزی

سه شعر از میثم مهر نیا

سه شعر از میثم مهر نیا

میثم مهرنیا