شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مشت خاکی به‌جای می‌ماند
نمی‌شود 
به هیچ پیوست

در باد به یاد می‌آرمش
یک دم نشست و
پر کشید

پناه برد به سایه‌ی سنگ‌پشت
سنگ ماند و
آفتاب تموز

پژمرده‌اند گل‌های مصنوعی
کنار پنجره ایستاده
پیر مرد 

من که با خورشید نیستم 
شب‌تاب
همنشین من است 
 

1

نوبت من است اکنون.
درود و بدرود 
شبنم سحری

سروی کنار سپیدار
این هر دو 
در پاییز

سروی کنار سپیدار
این هر دو 
در پاییز

مکالمات


-چگونه ببینم آنچه را که نمی بینم؟
...

شعرها

سی و پنجمین تیغ توی تنم

سی و پنجمین تیغ توی تنم

اندیشه فولادوند

از ما دو نفر

از ما دو نفر

سعدی گل‌بیانی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور