شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می‌جویمت

می‌جویمت به زاری و پیدا نمی‌کنم
من عاشق تو هستم و‌ حاشا نمی‌کنم
این چشم‌های خسته‌ی در خون نشسته را
جز در زلال چشمه‌ی تو وا نمی‌کنم
تا آن زمان که گرم شود در هوای تو
این دست‌های یخ‌زده را «ها» نمی‌کنم
بی تو اگر مرا به بهشت عدن برند
سوگند می‌خورم که تماشا نمی‌کنم
ای غم که هیچ‌وقت مروت نداشتی
از این به بعد با تو مدارا نمی‌کنم
بی‌تاب و بی‌قرار توام شاد و بی‌شکیب
یک عمر صبر کردم و حالا نمی‌کنم
تو از حقوق مکتسب و ذاتی منی
می‌خواهمت به دعوی و دعوا نمی‌کنم
«ای در میان جانم و جان از تو بی‌خبر»*
می‌جویمت به زاری و پیدا نمی‌کنم

* عطار

بهروز یاسمی

تک نگاری

در من هزار آهوی تشنه

در من هزار آهوی تشنه

آنوشا نیک سرشت

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری