شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جمهوری تمام تنت را به من بده
هوش و حواس‌پرتِ زنت را به من بده
با من بخواب...

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 
اگرچه زندگی بی تو عین علافی است 

اینم از روزگار ما گاوا 
تا اسیریم دست اربابا
 می‌زنم به خریت محض...

زنده کن در تن من کبکبه‌ی شاهی را 
تا به آتش بکشم هر چه نمی‌خواهی...

تک نگاری

شعرها

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی