گرد بود زمین
از گالیله کوچکتر بودم که فهمیدم
و بعد خیالات بَرَم داشت که میشود همهچیز را گفت
بگذار از اول شروع کنم
از اولین دوستت دارم که کوچه خلوت بود
و مَرد میشدی اگر نمیمُردی
نمیمُردی اگر مَرد میشدی
مَرد ِمن !
اگر یک بار
فقط یکبار دیگر دوستت دارم را
آهسته مینوشتی
زیر چهارپایه
شبیه زمین گرد است
در آهستگی ِدادگاه گالیله
- این چهارپایه را بردار سرباز
میخواهد حرف بزند انگار
این پدرسوخته
توی جیب راستات عکس من بود
با مقنعهی مدرسهام بودم
سرباز دانسته بود
دوستت دارمهای تو من هستم
با غیظ گفته بود
دخترهای کورد . . .
و چیزهایی که فرمانده لیز بخورد در نیمهشبهایش
در عریانی ِخودش
و بخندد
طوری گفته بود که هم بشنوی
هم نه!
و حرصات را بالا بیاورد و ببیند
لبهایت را گزیدهای
خون خونت را خورده است
سرباز دیده بود
مَرد میشدی اگر نمیمُردی
مرا بیشتر از اعلامیههای لعنتیات دوست داشتی اگر
بیشتر از حزبهای زبان نفهم
زمین گرد بود
و سرباز چهارپایه را انداخت
و عکسام را
گذاشت سیر ببیند
گذاشت روی کفشهایت که افتاده بودند یک گوشه
گذاشته بود که گریه کند عکس
چروک بخورد
و سالهای بعد
سر دربیاورد از آسایشگاه
از گریههای گاهبهگاه مَردی پیر
که خاطراتش را
از جنگ مینوشت.