شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرخیِ چشمِ دختری زیبا ، توی چشمانِ تو  نگاهی کرد:
با منِ سابقت ، چه میکردی؟ با خودت، بعدها ، چه خواهی کرد؟
سوتِ آخر ، شروع بازی بود ، در چمنْ دست و پا زدی ، مُردی
پای گیرنده‌ات چنان پیچید ، که زمین از تو عذرخواهی کرد
لنگ‌لنگان به رختکن برگشت ، پای بی‌مصرفِ ورم کرده
ساکِ اندوه توی دستت بود ، دکترت زخم را گواهی کرد...
شبْ دوباره به کوچه‌ها آمد ، خسته و خاکی و غم‌آلوده
مردِ بازنده از خودش رَد شد ، دستْ در گردنِ سیاهی کرد
پنجره ، باد را تکان دادُ ،  ماه در حوضِ کوچکی لرزید
مردِ در رادیو ، کمی خم شد ، یادی از جعفرِ پناهی کرد
زن نشست و دو سیبِ کوچک را ، توی خوابِ ستاره‌ها انداخت
دستْ در  چشمِ آسمان بردُ ، صورتش را دوباره ماهی کرد

قادر متاجی

تک نگاری

شعرها

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

اردبیل بایراغی

اردبیل بایراغی

مهدی آقازاده

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

ویدئو