شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

( دوید توی ِ خیابان .... دوید.... پا/ش گرفت
کِشیده شد به زمین ، صورتش خَراش گرفت
رسید ، دست به موها/ش بُردو  پیچیدو.... )
بُرِس کشید ، نشست و سپس حَنا/ش گرفت
به چشم‌های ِ تو در عکس ِ تازه‌ات خندید
- دو سبز ِ سوخته ، که سُرخی ِ فِلاش گرفت -
:”سلام ! پشت ِ همین گریه‌های ِ پنهونِت
پلیس ، دخترِتو   توی ِ اِغتشاش گرفت.”
هوای ِ خانه ، پر از خاک ِ کوچه شد ، گِل شد
تمام ِ پنجره را آسمانخراش گرفت
دوید توی ِ خیابان ، زنی که هِجده سال
تمام ِ کودکی‌ات را ، به شانِه‌ها/ش گرفت
گذشت با هیجان ، از کنار مردی که
خَزید توی ِ صَف و ، تِکّه‌ای لَواش گرفت

قادر متاجی

شعرها

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

از بریده‌ها

از بریده‌ها

شهین خسروی نژاد

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری