شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لباس زیر

لباس زیرش را در آورده 
پرت کرده به جالباسی 
دمپاشی‌اش را پرتاب می‌کند 
جای دیگری 
بدن‌هایمان را آویزان کرده‌ایم به میله‌های اتوبوس 
به وانت‌های حمل کودکان مدرسه 
تاب می‌خوریم 
تاب می‌خوریم 
دیرم شده است
لباس‌هایمان تاب می‌خورند
همیشه دیر است 
بدنم را کجا گذاشته‌ام‌؟  
کجا بود نمی‌دانم  
بدنت را از جارختی برمی‌دارم 
می‌پوشم 
هر جا دستم برسد 
آویزانش می‌کنم 

علی جهانگیری

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

اسماعیل یوردشاهیان اورمیا

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری

روژان

روژان

سیدعلیرضا ذوالفقاری

شغل تمام وقت

شغل تمام وقت

بکتاش آبتین