شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لباس زیر

لباس زیرش را در آورده 
پرت کرده به جالباسی 
دمپاشی‌اش را پرتاب می‌کند 
جای دیگری 
بدن‌هایمان را آویزان کرده‌ایم به میله‌های اتوبوس 
به وانت‌های حمل کودکان مدرسه 
تاب می‌خوریم 
تاب می‌خوریم 
دیرم شده است
لباس‌هایمان تاب می‌خورند
همیشه دیر است 
بدنم را کجا گذاشته‌ام‌؟  
کجا بود نمی‌دانم  
بدنت را از جارختی برمی‌دارم 
می‌پوشم 
هر جا دستم برسد 
آویزانش می‌کنم 

علی جهانگیری

شعرها

پیش‌تر‌ها

پیش‌تر‌ها

نسرین بشردوست

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش

ویدئو