شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

و روزگارِ سکته و سنگ 

آن‌که می‌رباید 
به ماجرایِ دَمی
از این آتش

سنگ و مویه‌هایِ دلتنگی 
و افتادنِ هوا
بر شمایلِ محض
که روزگار 
صبرِ پریشانِ آهو بود 

پیشانی‌ام در هراسِ این‌بودن
تا سکوت و حنجره‌ام
آواره‌ی آرواره‌هایِ جهان

بازو که به باد می‌دهد 
از دَمِ تیغ

در حوالیِ آفتاب
سال‌هاست نفس‌نفس می‌زنم 
و حافظه‌ای که 
                     دائم پیر می‌شود 
 

ابوالقاسم مؤمنی

تک نگاری

شعرها

من حواسم همیشه پرتِ توئه

من حواسم همیشه پرتِ توئه

احمد امیرخلیلی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

تنهایی

تنهایی

محمود بهرامی

برای احمدرضا احمدی

برای احمدرضا احمدی

م. مؤید