شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من اعتراض می‌كنم؛

من اعتراض می‌كنم؛ ای داد، ای هوار!
دارد مرا كجای جهان می‌برد قطار؟
اين عنكبوت پير كه می‌بافد اين‌چنين
بر دست و پای خسته‌ی من تار، روی تار
لطفاً كمی پرنده، كمی گل، كمی درخت
دارد به شكل مسخره‌ای می‌رود بهار
من خسته‌ام، كلافه‌ام، ای كاش گريه‌ای...
نه! خنده‌ای، تبسم تلخی به روی دار
وقتی طنابِ مرگ می‌افتد به گردنم
من با دهان باز بخندم به روزگار
سرباز تُف كند به زمين، غيرتی شود
با یک تپانچه قلب جوان مرا شكار...
***
با فتنه‌های این‌همه بوسهل زوزنی
پاشیده رو‌ی قافيه‌ام خون یک انار
آقا! پياده می‌شوم، آخر بريده‌ام
لطفاً كنار دشت بزرگی نگاه دار.
 

جواد کلیدری

تک نگاری

شعرها

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو