شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رجز

آن «رطل‌گران و 
سبوی چند منی»
ـ که گفته‌اند ـ
مال من است
به نام من است
تا پاهام
چپ‌اندر‌قیچی شوند و
سرم پِر بخورد
تا یحیای تمام رفتگان شوم
اما چه کنم
که غوغاییانِ بی‌طاقت 
پشتاپشت‌اند.
 

عبدالعلی عظیمی

شعرها

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس

مادر

مادر

حسن بهرامی

ویدئو