شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فرق باز کرده با هجوم

همه‌چیز حاصل است 
از وقتی آمدی بیرون و موهایت رنگارنگ
رقصید کنار موهای آن دیگران فرق بازکرده با هجوم و ایستاده. بر دو شانه‌ی مغرور
وقتی صدای کفش‌هات کشیده شد برآسفالت 
بلندتر از هر نهیب بلند و کشدار

گازها پخش می‌شوند در امتداد روزها فرو می‌روند. در ریه‌های کم‌سال شهر فرود می‌آیند بر اعصاب رنگ‌ها زیر آفتاب طلایی
عربده می‌زند تفنگ با ذهنی خسته و درگیر 
بی‌وقفه گاز می‌دهد توی هوا
و رقص کفش‌هایت صدایش زیر موهایت از هر جهت پراکنده می‌شود

بیرون که می‌روند از سرت
از تک‌تک خطوط گردنت 
خارج که می‌شوند از هجوم
خط‌های آزاد اندام و پاهایت
همه‌چیز حاصل است
 

علیرضا بهنام

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

سگ جان

سگ جان

کوروش جوان‌روح

سه شعر از میثم مهر نیا

سه شعر از میثم مهر نیا

میثم مهرنیا