شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

خالی‌ام 
راه می‌روم 
با زخمی در صورت...

چشم‌هایم زبان منند
دو پلک: شانه‌هایم بال رقصانند
چشمک: پنجره را باز...

کوچه‌ی سی‌و‌هفتم که شهید شد، مادر نداشت
کسی پلاک آویخته‌اش را قایم...

                      هر روز
تا...

روى ساعت یازده شب مرد‌ه‌اى 
و از تمام بلندگوها پخش مى‌شوى 

شعرها

صدای منی 

صدای منی 

ناهید عرجونی

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی