شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

خالی‌ام 
راه می‌روم 
با زخمی در صورت...

چشم‌هایم زبان منند
دو پلک: شانه‌هایم بال رقصانند
چشمک: پنجره را باز...

کوچه‌ی سی‌و‌هفتم که شهید شد، مادر نداشت
کسی پلاک آویخته‌اش را قایم...

                      هر روز
تا...

روى ساعت یازده شب مرد‌ه‌اى 
و از تمام بلندگوها پخش مى‌شوى 

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

بابک دولتی