شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رنگ‌و‌رویت چه شد؟

رنگ‌و‌رویت چه شد؟ ‌ای جنگل مفقود‌شده
آن‌همه شاخه چرا خشک‌شده، دود‌شده
پرده‌ی زندگی از روی تو برداشته‌اند
مرگ از لای درختانِ تو مشهودشده
یک نفر در سرِ خود بذر کویر افشانده‌ست
ریخت در پای تو این خاک نمک‌سود‌شده
آتشی هست که با دستِ تو روشن گشته‌ست
تو برای خودت این مرتبه نمرودشده
هر چه موسیقیِ دیروز تو را می‌بینم
به کلاغی که کمی پرزده محدودشده
برگ‌های به زمین ریخته هی می‌گویند
به کجا می‌روی ای راه تو مسدودشده
نفسم تنگ شد از دودِ دلِ هیزم‌ها
رفتم ای جنگلِ از دلهره نابودشده

بابک دولتی

تک نگاری

شعرها

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

تدفین

تدفین

داوود سعیدی